کاغذ رنگی
Pages
Home
contact
پيوندها
یادداشت ها و چیزهای دیگر
کوریون
وبلاگ آشپِزی
وب چره
لحظه های کاغذی
لانگ شات
فلسفه در اتاق خواب
طرح های ابوکورش
طرح ها و مینیمال ها
صبح روز بعد
زن روزهای ابری
روتوش باشی
دیوانه
khazIST
Blog Archive
September 2011
(3)
February 2011
(1)
January 2011
(3)
December 2010
(1)
November 2010
(1)
October 2010
(4)
September 2010
(6)
August 2010
(7)
July 2010
(8)
April 2007
(2)
March 2007
(6)
February 2007
(2)
July 11, 2010
- چقدر اینجا یه جوریه. می ترسم. احساس نا امنی می کنم!
- وا! چرا؟
-پلیسا رو نمی بینی؟
حالا معلوم نیست کجای کار ایراد دارد که باید از پلیسی که فلسفه ی وجودش تامین امنیت و احساس آرامش ماست بترسیم.
عصر یک روز تابستانی
مکان: پارک جنگلی چیتگر
.
1 comment:
ناما جعفري
said...
شبيه يك تف سر به زير
July 12, 2010 at 7:16 AM
Post a Comment
Newer Post
Older Post
Home
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
1 comment:
شبيه يك تف سر به زير
Post a Comment